Thursday, May 30, 2013

با این ریش به تجریش نمی‌رسیم! - آرش بهمنی

4f563f3c9cd5d Iran no flash



کلیشه‌ها را کنار می‌گذارم و به جای تکرار هزارباره جملاتی چون “همه وقایع تاریخی دوبار…” به اصل مطلب می‌رسم:


الف. بنده خارج‌نشین هستم، سه سال است که این اتفاق افتاده. اما برای اطلاع خوانندگان عزیز عرض می‌کنم که در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۸۴ به هاشمی‌رفسنجانی رای نداده‌ام. زمانی که قرار بود ۴ سال پس از آن را در ایران زندگی کنم و کردم. پس آن‌چه این‌جا می‌نویسم را به پای این‌که در ایران نیستم و … ننویسید


ب. انتخابات و تصمیم گرفتن درباره نحوه حضور در آن، یک پروسه چهارساله – و حتی گاهی بیشتر – است. انتخابات تنها یک نقطه نیست که فقط براساس شرایط پیرامونی آن نقطه تصمیم بگیریم.

اگر انتخابات را به شکل خطی ۴ ساله ببینیم، دیگر مواردی چون “برهه حساس کنونی” و “شرایط ویژه مملکت” در آن بی‌معنا می‌شود یا لااقل هر ۴ سال یک ماه را به بحث درباره “برهه حساس کنونی” اختصاص نخواهیم داد.

یک نیروی سیاسی “باید” برای آینده برنامه داشته باشد. در ۴ سال گذشته نیروهای اصلاح‌طلب “هیچ” کاری نکردند. نیروهای سیاسی اصلاح‌طلب، وقتی هنوز به “اصلاح‌پذیری” این نظام باور دارند و بر این تصورند که هنوز از طریق حضور در انتخاباتی که توسط تیم اجرایی و نظارتی کودتای ۲۲ خرداد ۸۸مدیریت می‌شود، پس طبیعتا باید لوازم آن را هم بپذیرند. بدان معنی که باید به هر نحو ممکن برای سر و سامان دادن به فعالیت‌های سیاسی خود، تلاش می‌کردند. آوردن بهانه‌هایی چون “جو امنیتی”، “نبود فضای مناسب برای فعالیت” و … به هیچ‌ روی برای “اصلاح‌طلبان” بهانه‌های مناسبی نیست و حنی نقض غرض هم هست. اعتراف به این‌که فضا در ایران آن‌قدر امنیتی شده که نمی‌توان کوچک‌ترین فعالیت سیاسی انحام داد، روی دیگری هم دارد: با بیان این سخن در واقع اعتراف می‌کنیم که سیستم فعلی، قابلیت اصلاح را ندارد، و با روش‌های ۱۲ سال گذشته، نمی‌توان تغییری در مناسبات آن به وجود آورد.

از سوی دیگر فراموش نکنیم که در تمام سال‌های گذشته اصلاح‌طلبان در پاسخ به سوالات مکرر دانشجویان و روزنامه‌نگاران، که سهم‌شان از بازی سیاست، زندان و اخراج و محرومیت از تحصیل بود، می‌گفتند اصلاحات در سیستمی معنا دارد که مشکل دارد و مقابل آن مانع ایجاد می‌کند و هزینه کار را بالا می‌برد.

این هزینه‌ها، برای آنانی که انتخاب کرده‌اند در ایران باشند، فعالیت سیاسی خود را ادامه دهند و دل به اصلاحات هم بدهند، امروز اجتناب ناپذیر است. ضمن آن‌که فراموش نکنیم در شرایط امروز دنیا و پیشرفت‌های تکنولوژیک، از طریق اینترنت بسیاری از کارها را می‌توان انجام داد. در واقع فضاهایی مانند فیس‌بوک، صرفا برای لایک زدن و احساساتی شدن نیست، بلکه کاربردهای دیگری هم دارد.


پ. بسیاری از دوستان به نکته‌ی جالبی اشاره می‌کنند: آن‌ها تحریمی‌های سال ۸۴ را مسوول تلف شدن هشت سال از عمرشان در دولت احمدی‌نژاد می‌دانند، و اضافه می‌کنند که مایل نیستند هشت سال دیگر از عمرشان در دولت – مثلا – جلیلی تلف شود. آن‌ها به همین دلیل، نسلی که در سال ۸۴ باعث – به زعم آن‌ها – تلف شدن عمرشان شد، مقصر می‌دانند و آن‌ها را شماتت می‌کنند.

بلافاصله بعد از بیان این عبارت‌ها، باید سوالی را از این دوستان پرسید: آیا این حق را به نسل دهه ۶۰ که بازداشت و شکنجه شدند، سال‌ها از عمر خود را پشت میله‌های زندان سپری کردند و شاهد اعدام دوست، برادر، خواهر، پسر، دختر، پدر، مادر و … خود بودند،   که چنین گلایه‌هایی بر زبان برانند؟ به نسلی که در دوران زعامت اصلاح‌طلبان در فاصله سال‌های ۷۶ تا ۸۰ دچار مشکلات مشابهی شدند ، چطور؟


ت. در سیاست، به کسی چک سفید امضا نمی‌دهند. تحلیل‌گر سیاسی تا زمانی مورد رجوع مردم خواهد بود که تحلیل‌هایش درست از آب دربیاید یا لااقل آن‌چه رخ می‌دهد، در تضاد کامل با تحلیل و سحن وی نباشد. اگر این اتفاق چندین بار رخ دهد، دیگر دلیلی برای اعتماد کردن به این چنین تحلیل‌گری وجود نخواهد داشت.

بیاید مروری بر برخی از تحلیل‌های اصلاح‌طلبان در سال‌های گذشته بکنیم: امکان ندارد که فضای سیاسی کشور به دوران پیش از خاتمی باز گردد [دیدیم و دیدید که برگشت و حتی بدتر هم شد]، حضور پرشور مردم در انتخابات باعث پیروزی اصلاح‌طلبان شده و امکان تقلب را از میان می‌برد [دیدیم و دیدید که در سال ۸۸ دقیقا برعکس این مساله رخ داد]، امکان ندارد هاشمی‌رفسنجانی ردصلاحیت شود [دیدیم و دیدید که شد] و …

مروری کوتاه بر تحلیل‌های سال‌های گذشته‌ی اصلاح‌طلبان، می‌تواند نشان دهد که بخش اعظمی از آنان، اساسا بیش و پیش از تحلیل، آرزو می‌کنند، سپس آرزوهای خود را مفروض گرفته و براساس آن فعالیت سیاسی انجام می‌دهند.

با این توضیح و با تمام احترامی که چه به لحاظ شخصی و چه سیاسی برای برخی از اصلاح‌طلبان – نظیر تاج‌زاده – قایل‌ام، دلیلی برای اعتماد به تحلیل‌های آن‌ها ندارم.


ث. فعالیت سیاسی، قربان صدقه رفتن برای فلان کاندیدا نیست، فعالیت سیاسی یعنی داشتن مطالبه مشخص و درخواست برنامه از کاندیداها برای آن‌که متوجه شویم او چگونه خواهد توانست مطالبات ما را برآورده کند. طبیعتا در این شرایط، دنبال کاندیداها رفتن و خریدن ناز آن‌ها، چرخه معیوبی در سیاست‌ورزی است که نتیجه آن وضعیت امروز ما خواهد بود. وضعیتی که هیچ‌کس نمی‌داند چه باید بکند و هرکس راه خود را می‌رود.


 


پی‌نوشت: بهانه نوشتن این متن، نوشته‌ی پر از عصبیت متین غفاریان بود که می‌توانید در اینآدرس آن را بخوانید.






با این ریش به تجریش نمی‌رسیم! - آرش بهمنی

No comments:

Post a Comment